ادمک های عاشق و مرگ(ساخت الناسایدر)

در ادمک های عاشق و مرگ اتفات جالبی میفتد که اول یک مرد موقعه ایکه داره راه میره چشمش به یک زن میخوره که اصلا ازش چیزی نمیدونه عاشغش میشه می خواد واسش چیزی بخره که پول نداره برای همین یک گل میچینه که زنبورا حمله میکنند وقتی زخمی میشه به دکتر مراجعه میکنه و وقتی حالش خوب شد برای دخترک نامه مینویس و دختر قبول میکنه که با اون دوست بشه ولی اون از اون دختر چیزی نمیدونه باهم میگرند تفریح میکنن البته مرد خیلی خیلی بازیگوشه خلاصه موقعه ایکه میخواستن باهم اوخت بشند دخترک خیانت میکنه و با چاقو میزنه توی کله مرد در صورتی که مرد نمیدونست دخترک یک جانی خلفکار ادمک کش هستش وقتی چشمای مرد باز میشه دخترک که دوسش داره را میبینه و میگه (چرا اینکار را میکنی من دوست دارم)دخترک میگه(ای احمق من مردایی که دوسم داشتن را کشتم )دخترک به مرد نشون میده تمام ان مرد هارو ولی درحالی که دخترک میخواست بکشتش بهش میگه(اشکال نداره بازم دوست دارم)دخترک تا این را شنید قلبش به رحن اومد و بجای اینکه مرد را بکشت خودش سوقوت کرد و خودش را برای اینکه دیگه واقعا عاشق مرد بود فدا میکنه مردم چون دخترک را دوست داشت همین کار را میکنه و باهم میمیرن ولی دیگه همیشه کنار عشق همدیگه میمونن.
ویدیوهای جدید