رمان عشق پارت سوم

پارت سوم #متین صدای نیکا زدم که بریم نیکا اومد باهم رفتیم داخل ماشین نیکا- متین _ جانم نیکا - از ارسلان بپرس دیانا رو دوست داره -خوب اده همیشه بهم میگه نیکا - لب گیری چی -اره دوست داره ولی می ترسه دیانا بگه نه نیکا -باشه ممنون -خواهش گلم #نیکا تو راه گشنم شده بود -متین متین -جانم -گشنمه متین- الان میریم رستوران عشقم -باشه ممنون رفتیم رستوران من پاستا سفارش دادم متین هم پیتزا بعد که غذا خوردیم متین گفت بریم من اره بریم رفتیم خونه ی متین دیدم خونه پر از گل کرده رفت تو اتاق من و متین که خونه ی متین دو تا اتاق داشت دومی مال من خودش بود یه لباس زیبا بود داد زدم وای متین........ پایان بای
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید