دکلمه احمد شاملو آرزوست

گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا بروآن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوستو آن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیستو آن ناز و باز تندی دربانم آرزوستبالله که شهر بی تو مرا حبس می‌شودآوارگی و کوه و بیابانم آرزوستزین خلق پر شکایت گریان شدم ملولآن های و هوی و نعره مستانم آرزوستیک دست جام باده و یک دست زلف یاررقصی چنین میانه میدانم آرزوست- ما را در اینستاگرام و تلگرام دنبال کنید : @Time_Dialog
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید