پارت ۵ رمان تخیلی کپشن

هنوز به خاطر این که این دوتا خواهر برادن گیج بودم امیر :محسن با توعم هویی محسننن من:چیه چی شده امیر:گفتی هنوز گیجی ؟من:اهان اره گیجم هنوز امیر:به خاطر چی؟ من: شما دوتا خواهر برادرین ثنا:ببخشید که توی گفتگو تون شرکت میکنما ؟!من و امیر باهم گفتیم خواهش میکنیم ثنا:یه چیزی من گشنمه و الان ساعت ۱شد و من ساعت ۳ کلاس دارم جبرانی میشه منو برسونی امیر :باشه بابا بزار خدا حافظی کنیم بعد صد سال همو دیدیما
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید