رمان محافظان ملکه پارت 23 «بالاخره گذاشتم»

+مانامی _سوبارو *شو =یوری ~یونا #هینامی +بگه ها یونا گفت هینامی تا چند ساعت دیگه به هوش میاد =خوبه _( چشم غره میره نامرد)… ~ (در ذهن خود و همچنین زل زده به هینامی)یعنی این دختر واقعا ملکه ست؟ پس بالاخره متولد شد…با جون و دل ازت مراقبت میکنم…نمیزارم اون پسرا بهت آسیبی بزنن… #ممنون ~ها؟بیدار شدی؟خوبی؟ #اره ممنون ~خدا رو شکر #میتونم اسمت رو بدونم ~ها…آره…یونا هستم #یونا…یه معنی سپیده دم…قشنگه بای..
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید