رمان پارت۸(رضا عسل)

رضا من:متین متیین هوووی متیین گیر نیکایی ها یه توجهی بکن به ما داشی متین:باااش چته بیا منو بخور ممد:رضا چیکا متین داری بچه با داداش من چیکا داری من:بیاین بخوریین منو همه زدیم زیر خنده عسلم میخندید منم زل زدم بهش که یهو سرشو چرخوند سمتم عسل:چیه؟ من:هیچی بیرونو نگا میکردم عسل:سمت توام پنجره هستا من:خو باش امروز همه میخوان منو بخورن؟آقا چشمام بدمزه اس بقیه اعضام واس خودتون دوباره همه خندیدیم
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید