(ماجرای ترور صدام توسط شهید علی هاشمی (داستان صوتی شهدا)

بسم الله الرحمن الرحیم ترور صدام به نقل از عبدالفتاح اهوازیان برگرفته از کتاب هوری شهید علی هاشمی یادم می‌آید در سالهای میانی جنگ یکی از فرماندهان بزرگ ارتش عراق به اسارت ما درآمد حاج علی من رو صدا کرد و چون عرب بودم و جزو مسئولیتم بود گفت باید این فرمانده عراقی رو تخلیه اطلاعاتی کنیم! صدام اینگونه تبلیغ میکرد که ما با اسیران جنگی رفتار بدی داریم. برای همین این فرمانده عراقی خیلی ترسیده بود! من وقتی وارد محل نگهداری اسیر شدم با روی خوش سلام کردم بهش و بعد هم برای اون فرمانده چای و سیگار بردم. چای و سیگار برای آنها از غذا مهمتر بود لذا خیلی از من تشکر کرد. مدتها در زندان با اون رفت و آمد داشتم . هر چی میدونست گفت تا اینکه علی هاشمی به من گفت تو باید با این فرمانده عراقی طوری رفیق بشی که فکر کنه نفوذی هستی. مثلا پیغام ها شو به خانواده اش برسون! من خیلی تعجب کردم ، اما دستور ها رو اجرا کردم ، این ادامه پیدا کرد تا یک روز فرمانده عراقی به من گفت تو هر چی بخواهی من بهت میدم! این ماجرا گذشت تا اینکه یک روز علی هاشمی اومد به من گفت این فرمانده عراقی یک خودرو دولتی تو خونه اش داره که بدون بازرسی میتونه وارد کاخ صدام بشه ، چون صدام خیلی بهش اعتماد داشته این خودرو یک پلاک ویژه هم داره. تو باید بتونی یک نامه ای ازش بگیری که این خودرو رو تحویل بده! بهش بگو ما دوستامون تو عراق برای زیارت به این خودرو احتیاج دارن تا حاج علی اینو گفت من تازه فهمیدم چرا اینقدر برای این فرمانده وقت گذاشته. من همون روز تونستم نامه رو بگیرم و تحویل حاج علی دادم بعدهم حاجی این نامه رو به یک گروه از مجاهدین عراقی تحویل داد نمیدونستم حاج علی دقیقا چه هدفی را دنبال می کند! اما مدتی بعد اعلام شد که در کاخ
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید