فیک (کت رنگی)پارت۴

.روبه روش نشسته بودم لباشو غنچه کرده بود و مثل جیمین با اهنگ ریتم گرفته بود. در همین حال هم داشت دنبال عکس های خودش می گشت. جین: اسمت..؟ من: سوفیا جین: خب سوفیا خانوم چند سالته؟ من: ۲۲ سالمه جین: تو این سن کم چه طوری دکتر شدی!!!؟ من: من دبیرستانمو تو شیش ماه گذروندم و سریع تر ازهم همسن های خودم رفتم دانشگاه. خیلی سخت بود ولی گذشت. خیلی رو حرفام تمرکز کرده بود و قشنگ گوش میداد جین: پس خیلی باهوشی...خب یه چکی بکن ببینم خانوم دکتر...گوشی رو برداشتم و تو گوشم گذاشتم. با یه دستم نبضش رو گرفتم و با اون یکی دستم سرش رو روی قلبش گذاشتم... من: عالیه...قلبت رو ریتم میزنه و نبضت هم قویه همین طور که داشتم باهاش حرف میزدم دیدم وی هنوز داره یه نگاه های ریزی بهم میکنه..یه لحظه داغ کردم ولی خودمو دوباره جم و جور کردم. دستمو کردم تو کیفم و یه عروسک خرسی تقریبا متوسطی رو بهش دادم...یه عالمه ادای کیوت باهاش در اورده و باعث شد خندم بگیره. دستامو گرفت و باهام خداحافظی کرد... نفر بعدی شوگا بود. میدونستم یکم سرده ولی سعی کردم خوب به نظر بیام... شوگا: سلام...اسمت؟ من: سوفیا داشت امضا میکرد که یه دفه نگاهش رو گوشی طبیم خشکید و با تعجب پرسید: تو دکتری با این سن کم!!!؟ من: من زودتر لز هم سن های خودم رفتم دانشگاه دبیرستانم رو به صورت جهشی خوندم و تو پونزده سالگی رفتم دانشگاه شوگا: آفرین معلومه خیلی سخت گوشی. من: به پای شما نمیرسم...دستمو کردم تو کیفمو یه نی موسیقی بهش دادم..خیلی خوشش اومد و همون جا هم یه اهنگ برام زد.. داشتم به اهنگ گوش میکردم دیدم کوکی بد جور داره نگاهم میکنه..نگاهش برنمیداشت. هول کردم... منو شوگا باهم دیگه زدیم قدش و موقع خداحافظی لباش و غنچه کرد و با اون انگشت های کشیدش دو تا قلب
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید