شعر و دکلمه (سرخورده)

سرخورده‌ام از این طعم خودخواهی که دریابند من را رنجور با واژه‌های چهارگوش زبان گره خورده‌ام در پیچ و خم زمان دکلمه‌ام، گرفتار در قفس تصویر از دست رفته‌ام در وجدان افتاده جستار پر از درد و افسوس در هر گوشه از وجودم ماتم سرخورده‌ام از این هوای بی‌قرار هر آهنگی که می‌خوانم خواننده‌اش خودم در رنج خفقان سازنده‌اش دکلمه‌ام، انعکاس تنهایی در آینه‌ی خسته زندگی گرفته از بی‌نهایت تاریکی در زمانی که روشنی خاموش شده است

پاسخ به

×