اولین فراگمان قسمت 75 گودال

یاماچ : اینکه صاحب فامیلیِ کوچوالی هستی رو فراموش میکنی! مدیر زندان : تو کسی به اسم مدد رو میشناسی؟ وارتولو : میشناسم! نکنه اتفاق بدی افتاده؟ یاووز : میخوای باباتو بزنی؟ علی چو : تو بابای من نیستی یاماچ : اون تختی که بهش چشم دوختی، اون امانت هایی که اونروز بهم دادی.... به هیچکدوم از اونا دیگه نمیتونی دست بزنی مادر آذر : دیگه یه جون بهشون بدهکاریم.... مخصوصا یاماچ آذر : کوچوالیا؟! مدد : داداش! کوتای : ولی من داداش توام و این همیشه همینجوری باقی میمونه.... یاماچ : تا وقتی ما زنده ایم، تو از اون در نمیتونی وارد بشی....
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید