غزل مولوی قسمتِ گُل خنده بُوَد...

چون بجهد خنده ز من، خنده نهان دارم ازو روی ترش سازم ازو، بانگ و فغان آرم ازو با ترشان لاغ کنی، خنده زنی، جنگ شود خنده نهان کردم من، اشک همی بارم ازو شهر بزرگست تنم، غم طرفی، من طرفی یک طرفی آبم ازو، یک طرفی نارم ازو با ترشانش ترشم، با شکرانش شکرم روي من او، پشت من او، پشت طرب خارم ازو صد چو تو و صد چو منش مست شده در چمنش رقص کنان، دست زنان، بر سر هر طارم ازو طوطی قند و شکرم، غیر شکر می‌نخورم هرچه به عالم ترشی، دورم و بیزارم ازو
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید