رفیقش او را از خواب برانگیخت و در حال پریدن روی بالا دید.
در وسط شب، رفیق دست به دست همکار خود را از خواب بیدار کرد و به او گفت که یک چیز جالب و ناشناخته را در آسمان مشاهده کرده است. همکار، بدون توقف، از تخت بیرون پرید و به آسمان نگاه کرد. واقعاً یک منظره دیدنی بود؛ ماه پرتوان و درخشان بر فلک حکمفرما بود و ستارگان درخشان و زیبا. آنها با هم در خیلی از شبها به آسمان پرتاب شده بودند، اما هیچ وقت از دیدن آن خسته نمیشدند.
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت