شاعر رضاحدادیان غزل شاعران_کرمانشاه
شأنِ تو بالاترین است و تعارف می کنیاز قوانینِ کبوترها تخلف می کنیتا دلِ تو مبتلای جاده ی خورشید نیستحتم دارم در مسیر خود تصادف می کنیمانده ام انگشت بر لب که چرا از آینهدائما دم میزنی امّا تکلف می کنی؟!تشنه ی آغوشِ دریایی اگر مانند رودپس چرا در دامنِ صحرا توقف می کنی؟!تا به کِی با شِکوه از دستِ زمین و آسمانلحظه های ناب را غرقِ تأسف می کنی؟شک ندارمعاقبت یک روز، بی لشکر کشیبا دو چشم مست، دنیا را تصرف می کنی.#رضاحدادیان#کرمانشاه ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید