پارت دهم رمان سایه های بلند

پارت ۱۰ :۰۰۰۰۰۰۰ مانی و فرشاد باهم رفتند تا برن سراغ کاوه اما فرشاد گفت: مانی این چه کاریه ؟؟ اصلا بیا بریم سراغ همتا با خودش حرف بزنیم اگر هم قبول نکرد که نمی کنه یه خاکی تو سرمون می کنیم دیگه ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ۰۰۰۰ اون ها تصادف کردند و ته دره افتادند ۰۰۰۰۰ مانی مرد اما فرشاد رفت توی کما ۰۰۰۰۰۰۰۰ ماهرخ با شنیدن این خبر خیلی حالش بد شد و خودش رو از بالا ترین طبقه شرکت پرت کرد پایین۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ چند هفته بعد به هوش اومد۰۰۰۰۰۰۰۰ لاله: آقای دکتر خواهش می کنم بگید چی شده ؟؟؟؟؟۰۰۰۰۰ دکتر : خانم متاسفانه دوست شما فراموشی گرفته و شاید بتونید توی کشور های دیگه درمانی کنید ، به نظرم برید آمریکا اونجا یه دکتر می شناسم که کارش عالیه ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ لاله ماهرخ رو فرستاد آمریکا واسه درمان ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ دوستان اینم از پارت ۱۰ امیدوارم خوشتون بیاد لطفاً حمایت کنید ۰۰۰ پارت۱۱ به زودی
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید