بغض و سکوت پارت دوم ){رمان از فرزاد فرزین و نازنین بیاتی}

~بـغـضـ ُسـکوتـ~ 'پارت دوم' "فصل اول" ~ ~~ ~~~ ~~~~ ~~~~~ اشتباه میکردمـ... همیشه توی بدترین شرایط یه بدتری هم هستـ... دیگه همه از ذوق من برای دیدن نازی و فرزاد فهمیده بودن عاشق شدمـ.... ولی باز تویی این مسئله هم درکم نکردن... ث و گفتن چرا فرزاد فرزین چرا نازنین بیاتیـ خنگیـ؟؟ برو طرفدار بی تی اس، بیلی آیلیش و خارحی هایی موفق بشووو.... اما نمیدوستن که من عاشق شدمـ... و عاشق کسی که بهش نیاز داشتمـ.. اره عاشق فرزاد من نیاز داشتم به یک آدمی که بهم امید بده بهم مشاوره بدهـ... و اون ادم فقط فرزاد... فرزاد شد وجود من چون من وجودم از اون شکل گرفت و گرنه من یه ادم ناامید و بی احساس بودم... اما اون بهم یاد داد و شد بهترین معلم منـ.. اما نفهمیدن که عاشق شدمـ... فکر میکردن من مثل اونا هام و فقط بخاطر مشهور بودن طرفدار میشم اما نهـ.... 3ماه گذشت و همه به عاشق بودن منـ...عادت کردن ولی باز ادامه میدادن و منم پشت نازی و فرزاد رو خالی نکردم همون کاری که نازی و فرزاد وسه من کردنـ... تا اینکه رسیدم به اوج درد با اینکه1سال از طلاق مادر پدرم گذشتع بود هنوز عادت نکردهـ...بودمـ... همش دلم میخواست با یه مرد حرف بزنمـ... اما کی؟ داشتم سعی میکردم عادت کنمـ... ولی یه چیزایی فهمیدم که نباید گوش میدادمـ... نباید میفهمیدمـ....کاش میفهمیدنن که نباید جلویی من بگنــ.. من غرورم له میشه اصلا غرور به درک دلم له میشه:) وقتی حرفارو شنیدمـ.... عشقاا اینم پارن دوم امیدوارم به دلتون بشنیهه عاشقونم....
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید