حاج محمود کریمی - روضه (یادم میاد بچگیام می‌رفتم همراه بابام)

اين قطعه مربوط به مراسم مناجات شب بیست‌و‌هفتم ماه شعبان در سال ۱۴۰۰ مى‌باشد كه در هیأت رایة‌العباس (عليه‌السّلام) اجرا شده است.براى دسترسى به آثار حاج محمود کریمی، می‌توانید به پايگاه اطلاع‌رسانی فطرس مراجعه نمایید. متن شعر:یادم میاد بچگیاممی‌رفتم همراه بابامدسته‌ی زنجیر زنی وسینه‌زنی، پیرن سیامگریه‌های بچه‌گونهبغض شکسته توو صدامبا پشت دستام، اشکامومی‌کشیدم رو گونه‌هامقصّه می‌گفتن از حسینروضه خونا، منبریابابام می‌گفت حقیقتهقصه‌های کرب‌و‌بلاقصه‌ی آب آوردنهسقا و نهر علقمهکنار جسم بی‌سرهحسین و اشک فاطمهقصه‌ی قاسم و صداشداغ عمو با اون نگاشقصه‌ی جسم اکبر و زخم عمیق سر تا پاشاسم اباالفضل میومدجوون می‌گرفت حسّ غرورچشام می‌افتاد بی‌هوابه علمای جور وا جوریادم میاد وقتی یکی روضه‌ی لالایی می‌خوندمادری از خجالتش چادر رو بچه‌اش می‌کشوندیادم میاد یه روضه بودشبای سوم عزاجواب نوحمون چی بودبابا بابا بابا باباخوندم و دیدم که حسینیه دختر سه‌ساله داشتتوی چشاش رو دست و پاشبنفشه داشت و لاله داشتدختری که شبا همه‌اش رو دست باباش می‌خوابیدبه زیر سایه‌ی عموشچهرشو خورشید نمی‌دیدانگاری دارم می‌بینمگرد یتیمی رو سرشخشت خرابه بالش و خاک خرابه، بسترشنگاش به سمت آسمونستاره‌هارو می‌شمردخسته می‌شد؛ بلند می‌شدزخمای پا رو می‌شمردیکی دو تا و هفت تا زخمدستی رو پاهاش می‌کشیدزخمای پا تموم می‌شدزخمای دستاشو می‌دیدبه ماه آسمون می‌گفتشمع شبستون منییاد عموم به خیر که توعین عمو جون منیراستی تو از توو آسمونببین بابای من کجاستبهش بگو که دخترتساکن توو خرابه‌هاسبهش بگو دختری کهشونه به موهاش می‌زدیجون به لبش رسیده و تو از سفر نیومدیعمّه دیگ
ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید